یه عالمه تایپ کنی بعد هم همش بپره دیگه حوصله برای آدم میمونه !.................................



بگذریم ، اینو واسه اونهایی میذارم که گذرشون به اینجا میفته خیلی توی ذوقشون نخوره .
                   

                http://www.riverart.net/ 


اگه کسی اومد اینجا و حوصله داشت ، ممنون میشم بگه چطوری میشه از روی هارد عکس بذارم اینجا . با تشکر .

۱. مرغ کیلوئی ۱۱۲۰ تومان به بازار آمد .
آخه اینم شد تیتر اخبار سراسری . مثل اینکه سران حسابی ترسیده اند . چون یکدفعه با هم نرخ خدمات از قبیل آب ، برق ، تلفن و گاز را ارزان کرده اند . از اون طرف بهای بلیط قطار و هواپیما را چند روز پیش کاهش داده بودند توی وبلاگ زیتون هم خوندم که بفکر موسیقی برای جوانها افتاده اند . آیا جای امیدواری هست ؟
 
۲. دیروز اولین جلسه از ترم جدید کلاس زبان بود . ترم قبل تاپ شدم ولی این کانون زبانیها واقعا نوبرند ، از این ترم تاپ شدن را برای نمره ۹۵ به بالا گذاشته اند و من دقیقا ۹۵ شده ام. سیستم درسی کانون زبان دیگه قدیمی شده و سر کلاس حوصله من سر میرود ، فقط مزیتش برای من اینست که نزدیک خونمون هستش ومن دقیقا پیاده در کمتر از ۴ دقیقه به آنجا می رسم .

۳. دوباره دستهام خیلی درد می کنند هر چی تایپ میکنم نمی گیرد و باید محکمتر کلید حرف مربوطه را بزنم ، حوصله آزمایش و دکتر رفتن را هم ندارم . در اثر این دارو ها هم صورتم پر از کک و مک شده است ، نمی دانم چکار کنم ...

دیروز بعد از مدتهارفتم استخر . در واقع این دومین باری بود که در عمرم به استخر می رفتم آخه من یه مامان وسواسی دارم که نمی گذاشت ما بریم استخر . مرتب می گفت : بیماریهای پوستی میگیرید ، کچلی میگیرید ، انگل میگیرید و خلاصه ... . ما هم که بچه های خوبی بودیم قبول می کردیم . اما تو این دو ـ سه سالی که ازدواج کردم همسرم مرتب تشویقم میکرد که به استخر بروم ولی فرصت دست نمی داد تا دیروز . اولش خیلی ذوق زده شده بودم  و سریع رفتم توی آب بعد دیدم که در قسمت کم عمقشم آب تا گردن منه که نسبتا قد بلندی دارم . خلاصه من فقط تو ی آب راه رفتم آخه شنا که بلد نبودم و کلی هم دلم برای خودم سوخت چون بچه های کوچک که با مادرانشان آمده بودند براحتی طول ( نه عرضا ،طول ) استخر را شنا می کردند . اما احساس سبکی و آرامش خوبی بهم دست داده بود ، تصمیم گرفتم تا مردادماه که دوره جدید آموزشی شروع بشه حداقل هفته ای یکبار به استخر بروم. یه چیز دیگه هم که تاثیر خوبی روم گذاشته اینکه به هیکل و پوست خودم کمی امیدوار شدم ، البته نه اینکه خبری باشه ها ، نه ، این سانسی که من رفته بودم سانس خاصیه که خیلی خلوته و پیش چند تا خانوم مسن خوب این احساس به هر کسی دست میده . یه مثلی هم هست که هر چی فکر می کنم یادم نمی آید .