ـــ به کجا چنین شتابان ؟
گون از نسیم پرسید .
ـــ دل من گرفته زینجا ،
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان ؟
ـــ همه آرزویم ، اما
چه کنم که بسته پایم ...
ـــ به کجا چنین شتابان ؟
ـــ به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم .
ـــ سفرت به خیر ! اما ، تو و دوستی ، خدا را
چو ازین کویر وحشت به سلامتی گذشتی ،
به شکوفه ها ، به باران ،
برسان سلام ما را .
( م . سرشک )